دل من بسته به آن صحن و سرایت
تو شدی شاه و من افتاده به پایت
در سرم پر شده از حال و هوایت
پادشاها ؛ ملکا ...
گاه نگاهی تو بیفکن به گدایت
بشود کاش شبی گوشه ی صحنت
بکنم جان و دل و روح و سرم را بفدایت ...
آقا جانم مولای مهربانم ...
:: بازدید از این مطلب : 413
|
امتیاز مطلب : 19
|
تعداد امتیازدهندگان : 4
|
مجموع امتیاز : 4